۰۱ تیر ۱۳۸۹

جمع خودجوش بی مجوز با خودروهای بی پلاک، آب سردکن ومجهز به سیستم صوتی!

تصویری عجیب و پر از حرف

iiqduzl5s33362xpdazg.jpg

و تنها سه حرف بود

سالگرد سفرت گذشت ندا. این  نوشته هم سهم من است از همزبانی و همزمانی با تو در نخستین سالگرد. در این روزها  که به خیال قاتلانت گذشت که کس به فکر تو نیست، و به خیال صحنه آرایان جانشین حاج نقیب [ناظم تکیه دولت] گذشت پولی نثار دخترک ایرلندی کنند که فیلمی بسازد در جست و جوی قاتل، درست مثل خارجکی ها، در این روزها که مادر داغدیده ات هم اذن آن نداشت مجلس برپا کند و حجله بیآراید. اما چه گمانی چه عبث، نه که در نقطه نقطه زمین همه دختران با کفش ورزشی به یادت بودند، نه که همه پسران خشم فروخورده منتظر به یادت بودند، قاتلانت هم از ترس نگاهت مامنی نمی یافتند.

سهم ماست که بگوئیم ندا که یک تن بود و میلیون ها شد در سی ام خرداد، و دیگر یک تن نبود. روز سی ام خرداد نیز یک روز نماند ورنه چرا مامور بخت برگشته ثبت احوال به آقای احسانی، وقتی رفته بود تا برای نوه اش شناسنامه بگیرد، گفت تاریخ تولدش را بیست و نه سه بنویس  یا اول  ماه چهار. و بعد ملتمس به تاکید پرسیده بود "ندا، آن هم متولد سی ام خرداد 88 می خواهی ما را از زندگی ساقط کنی". ورنه  دبیر موتورسیکلت گرفته خبرگزاری تازه ساز که هنوز نام خود درست نمی نویسد، چرا خبرنگاری را  با کفش های ورزشی جریمه کرد که عنوان گزارشش را گذاشته بود "ندا از جنوب و شمال  برمی خیزد". مگر گزارش از آلودگی هوا نبود چه چیز در آن چهارصد کلمه دبیر را از زندگی می انداخت.جز همین سه حرف.

معلم انشای به نان خود گرفتار مدرسه شکوفه های دانش چرا به شاگردی که اول انشایش نوشته بود این جهان کوه است و فعل ما ندا/ سوی ما آید نداها را صدا گفت نازک دلم آهسته بخوان صدایت به دفتر نرسد. دیر شده بود دخترک خوانده بود: فعل تو کان زاید در جان و تنت/ همچو فرزندی بگیرد دامنت.

و چرا خانم انشاء گریسته بود در این حال.

پس ندا صدها بود و یک تن نبود.  از آن  روز سفر، نامش بار معنای دیگر گرفت. نام مستعار میلیون ها شد. موجودی تازه  که روز سی ام خرداد 88 متولد شد، همان که پر بود از زندگی، زندگی را پر و پیمان می خواست، و این از شلوار جینی که به پا داشت، از موهائی که آراسته بود زیر همان روسری، از کفش راحت دویدن در روزهای فتنه  پیدا بود. و آن روزها بود که هر که زندگی می جست، هر کس طمع به آزادی بسته است، هر کس که راست می گوید و راستی می خواهد، هر که جان و دلش در این خاک است، بگو یک نسل بدین هیات در آمد. به هیات ندا. با شلوار جین و کفش ورزشی. و صدا بلند کرد. آمد تا  بگوید خس و خاشاک توئی، خرم و چالاک منم. خسته و بیمار توئی، عاشق دلپاک منم

آن روزها  نسلی که زندگی می جست و آمده بود به خیابان تا  بی اذن ستاد هماهنگی لات ها با جن زدگان قدرت، چهره اصیل ایرانی به چشم جهان بنشاند. آن روز نسلی با کفش های ورزشی شاداب و پروپیمان از زندگی به خیابان ها روان  شدند. ندا چشم های بادامی و باز خود گشاد، لبخندی در چهره اش دوید و جاودانه شد. پربینده ترین مرگ تاریخ را عرضه داشت و رفت.

زندگانیش را کس به تماشا نایستاد، کس از او نپرسید چه می خواهی در این خیابان های ترس خورده محتسب زده. چه می جوئی در این شهری که در آن ترسو ها حکم می رانند. اما در ساعت ده و بیست دقیقه سی ام خرداد 88 چندان که روی آسفالت خیابان تن رها کردی با چشمان باز و چهره زیباتر از همیشه، تیرانداز گریخته بود از ترس. و هنوز گریخته است، آمرانش هم، فرماندهانش هم، مقتدایش هم. همه از ترس.

و تنها ترسوها هستند که خشونت می کنند، تنها ترسو ها هستند که از دختری با کفش های ورزشی می هراسند وقتی به خیابان می آید. ترسوها هستند که یا همه مقدسات را  گرو گذاشته اند  تا هراسان هائی را راضی کنند که دختر با کفش ورزشی را به تیر بزند، و ترسو ها هستند که  از خزانه ای که سهم  ندا در آن هست بذل می کنند به تک تیراندازان ترسوتر از خود تا صدای مردم را بکشند، ندایشان را به تیر بزنند. نداها نمی ترسند، که اگر می ترسیدند کفش ورزشی نمی پوشیدند آن روز، و چندان نمی ترسند  که اگر روزی تیراندازان ترسو به زبان آمدند و آمران ترسو را رسوا کردند بخشوده خواهند شد، چنان که سعید حجاریان حاضر به تقاضای قصاص برای قاتل خود نشد. نداهای با چشمان باز نمی ترسند.

 ندا – و سهراب ها و اشکان ها، و همه سفررفتگان سبز که اسم مستعار دختری برگرفته اید  با کفش ورزشی -، چیزی برای ترسیدن نداشتید. در آن روزها که هر ندائی را که می جستی با کفش ورزشی سفید در خیابان بود.

اما ترسو ها ندانستند که زندگی ندا و سهراب که خطری نداشت، اینک تصویر آن هاست که ترساننده است که تکرار می شود، بزرگ می شود، نشانه می شود، معنادار می شود. معنادارست که آدمیانی در سراسر جهان تصویرت را روی صورت می گیرند، طلسم باطل الرعب.

و تو چه ماموریت داری که یک سال است بر نمازشان ظاهر می شوی، به خوابشان می آئی، وحشت زده شان از جایشان می پرانی، اگر نماز بخوانند، اگر به خواب روند و اگر در جائی آرام گرفته باشند. تصویرت را که می بینند ترس به جانشان می افتد مبادا نان و دانه مان قطع شود، مبادا دیگر وظیفه نرسد، مبادا پرده از روی آن که قرار بود شفاعتمان کند برافتد. ساده ترینشان و فریب خورده تریشان چندان که تصویرت را می بینند بر خود چو بید می لرزند مبادا جعل باشد حدیثی که شنیده اند و فریب باشد بتی را که پرستیده اند و معجزه ندهد امامزاده ای که بدان سر سپرده اند.



جمع خودجوش بی مجوز با خودروهای بی پلاک، آب سردکن ومجهز به سیستم صوتی!

عصرایران - صبح امروز برخی افراد به عنوان دانشجو در مقابل مجلس تجمع کرده بودند و اگرچه حضور آنان به صورت خودجوش اعلام شده بود اما شعارها و نحوه حضور این افراد حکایت از عملیات سازمان یافته ای علیه رئیس مجلس شورای اسلامی داشت. به گزارش خبرنگار عصرایران این افراد تعدادشان حدود 200 نفر بود اما برخی رسانه های یک جریان خاص سیاسی تعداد آنان را تا 2000 نفر اعلام کردند. نکته جالبتر اینکه در بین این دانشجویان خودروهای مجهز به سیستم صوتی و آب سرد کن و منبع آب دیده می شد و از همه عجیب تر اینکه این خودروها فاقد پلاک بودند. اما در این بین می توان به حملات بی سابقه و شدیداللحن این افراد علیه علی لاریجانی اشاره کرد. این افراد در شعارهایی تند با مقایسه لاریجانی با افرادی که سران فتنه می خواندند خواستار استعفای فوری لاریجانی بودند. ماموران امنیتی و انتظامی هم بدون کوچکترین واکنشی تنها نظاره گرد فحاشی و هتاکی به رئیس مجلس و نمایندگان مجلس بودند. این در حالی است که این تجمع ، مجوز از وزارت کشور نداشت و پلیس نیز بارها اعلام کرده است با هر گونه تجمع بدون مجوز برخورد خواهد کرد. سوالی که در بین خبرنگاران مجلس مطرح بود این بود آیا افراد به همین آسانی می توانند در مقابل نهاد ریاست جمهوری تجمع کنند و علیه رئیس جمهور کشور شعار سر دهند؟! با این حال برخی نمایندگان از جمله حمید رسایی نماینده تهران نقش اصلی را در سازماندهی این افراد و جهت دادن به شعار ها داشتند و با حضور در بین آنان افراد را دعوت به جلو رفتن و سر دادن شعار علیه رئیس مجلس می کردند.
http://i49.tinypic.com/2vtzf9k.jpg


تصویری از مامان چوبین.

http://i49.tinypic.com/2efuttg.jpg
چوبین باید به مادرش می رسید، این امر از لحاظ تاریخی اجتناب ناپذیر بود.( کارل مارکس)
چوبین به مادرش رسید چون طبیعتش اینگونه اقتضا می کرد.( ارسطو)
جدا بودن چوبین از مادرش بدلیل مدیریت غلط جهان است. (محمود احمدی نژاد)
اگر دولت فعلی زود تر بر سرکار بود هرگز چوبین از مادرش جدا نمی شد. (اسفندیار رحیم مشایی)
این انقلاب بدون مامان چوبین در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست(خامنه ای)
مادر چوبین باید اعدام شود.(احمد جنتی)
چوبین! خاک بر سرت! بی ناموس! مادرت مثل اتوبوسیه که همه سوارش میشن! برو خجالت بکش، حیا کن. جای این بی ناموسی ها برو کشاورزی. حیوان!(حسنی امام جمعه ارومیه)
مادر چوبین بزغاله است.(علم الهدی امام جمعه مشهد)
مادر چوبین، دموکراسی دینی و بسط تجربه نبوی (مقاله ای از دکتر سروش)
بی حجابی مادر چوبین نشانه عزم صهیونیست ها برای فاسد کردن اخلاق مسلمانان و بستر سازی استراتژیک جهت تجاوز به ناموس آنهاست(حسن عباسی)
تلاشهای مادر چوبین نمادی از فداکاریها و استقامت زنان ایران برای رسیدن به آزادی و دوران طلایی امام راحل است.(زهرا رهنورد)
لکن اینطور نباشد که عده ای حجاب نداشته باشند حال کسانی میگویند وعده های شما در فرانسه چه شد؟لکن خفه!(امام خمینی)
بی حجابی مامان چوبین به دلیل شب نشینیها در کازینوها و کاباره های غرب است.در این مورد مدرک دارم. (سیگار)
دعوا بر سر نظام سیاسی است نه مامان چوبین (یا هر چیز دیگر)در مورد حجاب هم اختیار با خود اشخاص است به هر حال ما حکومت غیر دینی(لاییسیته)می خواهیم.( Meltfracture )
برنامه روزانه مامان چوبین: 8 صبح بیدار شدن از خواب8:30 ...( sashtiyani )
عکسی از آگهی تبریک برونکا به پدر و مادر چوبین به مناسبت ازدواجشان، روزنامه اطلاعات، اسفند 1358 (پولاربر)
عکسی از...
-----------------------------
عکس هایی از رئیس جمهور مردمی

 


محمود و همسرش در راه سفر به اورکینافساکسو





۴ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
واقعا خودتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عالی بود کلی خندیدم
کار هرکدومتون بود عالی بود!!!!!!!!!!!!!!

ناشناس گفت...

بابا جان یه جواب بدین که چیزی نمیشه؟؟؟

امیر گفت...

تا اطلاع ثانوی دختر خاله ای وجود نخواهد داشت . مرده . کشتمش

ناشناس گفت...

سلــــــــــــــــــــــــــام
بابا چه عجب!!!!!!!
ببخشیدا!!!نگارجان شما هم ببخشید اما آخ جــــــــــــــــــــــــــــون
می خواست خرت کنه ننویسی!!!
با خودم عهد کردم بودم اگه تا آخر هفته خودت ننویسی دیگه نیام!!!!!